پراکنده، پریشان، زیر و زبر، تار و مار، تباه، تبست، برای مثال آن مال و نعمتش همه گردید ترت ومرت / آن خیل و آن حشم همه گشتند زاروار (خجسته - شاعران بی دیوان - ۱۶۱)
پراکنده، پریشان، زیر و زبر، تار و مار، تباه، تبست، برای مِثال آن مال و نعمتش همه گردید ترت ومرت / آن خیل و آن حشم همه گشتند زاروار (خجسته - شاعران بی دیوان - ۱۶۱)
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، فلاده، بسباس، ترّهه
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چَرَند، یاوِه، ژاژ، ژاژه، چَرَند و پَرَند، دَری وَری، جَفَنگ، چِرت، شِرّ و وِر، کَلپَترِه، فَلادِه، بَسباس، تَرَّهِه
تباه و تبست باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 51). این لغت از اتباع است بمعنی تاخت و تاراج و زیر و زبر و پراکنده و پریشان و بزیان رفته و نقصان آمده و ازهم افتاده. (برهان) (از ناظم الاطباء). زیر و زبر، مرادف تار و مار. (فرهنگ رشیدی). تاخت و تاراج و زیر زبر باشد و آنرا تار ومار نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری) (از آنجمن آرا) (از آنندراج). زیر و زبر. (غیاث اللغات). پراکنده و بزیان آمده. (فرهنگ خطی کتاب خانه سازمان) : آن مال و نعمتش همه گردید ترت و مرت آن خیل و آن حشم همه گشتند زاروار. خجسته (از لغت فرس اسدی). زین یکی ناصر عباداﷲ خلقی ترت و مرت از دگر حافظ بلاداللّه جهانی تار و مار. سنایی (دیوان چ مصفا ص 109). ای بسا باد و بوش تکسینان ترت و مرت از دعای مسکینان. سنایی (حدیقه، از انجمن آرا). و خیل قفچاق را بشکست و لشکر ایشان را ترت و مرت کرد. (راحهالصدور راوندی). در زمانیشان بسازد ترت و مرت کس نیارد گفتنش از راه پرت. مولوی
تباه و تبست باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 51). این لغت از اتباع است بمعنی تاخت و تاراج و زیر و زبر و پراکنده و پریشان و بزیان رفته و نقصان آمده و ازهم افتاده. (برهان) (از ناظم الاطباء). زیر و زبر، مرادف تار و مار. (فرهنگ رشیدی). تاخت و تاراج و زیر زبر باشد و آنرا تار ومار نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری) (از آنجمن آرا) (از آنندراج). زیر و زبر. (غیاث اللغات). پراکنده و بزیان آمده. (فرهنگ خطی کتاب خانه سازمان) : آن مال و نعمتش همه گردید ترت و مرت آن خیل و آن حشم همه گشتند زاروار. خجسته (از لغت فرس اسدی). زین یکی ناصر عباداﷲ خلقی ترت و مرت از دگر حافظ بلاداللَّه جهانی تار و مار. سنایی (دیوان چ مصفا ص 109). ای بسا باد و بوش تکسینان ترت و مرت از دعای مسکینان. سنایی (حدیقه، از انجمن آرا). و خیل قفچاق را بشکست و لشکر ایشان را ترت و مرت کرد. (راحهالصدور راوندی). در زمانیشان بسازد ترت و مرت کس نیارد گفتنش از راه پرت. مولوی